پس تولد من چی .......
دیروز مامانی داشت میرفت که برای سه ماهگی من کیک درست کنه که مامان جون زنگ زد و گفت بریم برای شام اونجا....... منم با ناراحتی تو دلم گفتم پس تولد 3 ماهگی من چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟ مامانی من و بغل کرد ویه بوس محکم رو لپم و گفت نازی جونیه مامان فکر نکنی مامان یادش رفته ها فردا برات کیک می پزم .... منم که مهربووووووون قبول کردم وهیچی نگفتم .... و ما رفتیم خونه مامان جون ..... اینم عکس من و دختر خاله نرگس بابابزرگ مامان نجمه اینجا هم مامان به خاطر عکس من و با ترس و لرز داده بغل نرگس و جواد بچه های خاله سمیه و امیر حسین پسر دایی جونم خیلی دختر بدی بود...
نویسنده :
نجمه
19:03