آخرین ماه سال و کلی اتفاق
سلام دوست جونیای خوبم
داریم به سال جدید و 6 ماهه شدن من و عروسی خاله کوچیکه نزدیک می شیم من و مامان کلی به خاطر عروسی ذوق زده ایم خیلی هیجان داریم چند هفته طول کشید تا مامان برام لباس عروسی خرید مامان همش میگه نازی خانم به نظر تو با این همه شیطونی که می کنی میزاری عروسی بهمون خوش بگذره یا نه ؟؟؟؟؟منم ذوق می کنم و میخندم که یعنی نمیدونم !!!!
یاد گرفتم خودم و رو دست و پاهام نگه دارم مثل دور از جونم پیشی یه وقتا هم مثل قهرمان ها از اونا که بابام اداشون و در میاره شنا می رم یه وقتی هم خسته می شم و مثل پهلوون پخمه ها می افتم زمین ... اینا عکسای لحظه لحظه حرکت هامه مامان جونم با کلی ذوق گرفته ....
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی