تازگيها
تازگي ها ياد گرفتم با کوچکترين نوايي که از هر جا پخش بشه دستامو ميارم بالا و دست ميزنم نظر بقيه کو جلب من شد اونوقت شروع مي کنم به تکون دادن بدنم و دستام و ناناي کردن .تازه يه عالمه هم همراهي پيدا ميکنم .
تازگيها ياد گرفتم دستم و از وسايل خونه ول کنم و براي چندثانيه شايدم کمتر رو پاهام بدون کمک بايستم ولي مي افتم اما ميدونم من ميتونم بالاخره همين روزا اين کار و براي مدت طولاني انجام ميدم ..
تازگي ها ياد گرفتم انگشتاي دستم و ميگيرم به اين معني که لي لي حوضه مخونم .ياد گرفتم چشم و بيني زبونم و نشون ميدم .
تازگي،ها با کوچکترين اخم مامان بغض ميکنم و گريه ميکنم.
تازگيها ياد گرفتم از تخت و مبل و پله پايين ميان .
تازگيها دالي موشه کردن و خيلي خوب بلد شدم سرم و ميزارم زمين و بدنم و ميدم بالا و دالي بازي مي کنم .
تازگي ها مي رم پشت در حموم و آ بو مي گم يعني حموم مي خوام .
تازگيها ياد گرفتم اشاره مي کنم و با انگشت اشاره و شصتم هر چيزي و از زمين بر ميدارم راست ميزارم تو دهنم مامان بهم ميگه جارو برقي هوشمند.
تازگي ها رفتم اتليه و عکس قشنگ گرفتم تازگي ها فهميدم زن داييم که رو صورتش بيني داره تو شکمش يه ني ني دارهذ.
تازگي ها يه چيزايي مي گم مثل :
آبو=آب
دادي=دالي
ب ب= به به
د د =دد
إده=بده
ج ج=جوجو
او=کو؟
ايس=شير
أ=عوض
چش=چشم
هل=دل
أس=دست
آب=تاب