نازنین زهرا عزيز مننازنین زهرا عزيز من، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 5 روز سن داره

چراغ زندگیمون

بادکنک

عاشق این بادکنک عروسکیم چون مثل پلاستیک کلی خش خش می کنه و من ذوق می کنم واسه این صدا       ...
24 اسفند 1391

خواب

مامانی از دست تکون خوردن های من تو خواب دادش در اومده خوابشم سبکه انگار تا صبح بیداره مثلا توی این عکس اینقدر تکون خوردم که از تشکم زدم جاده خاکی !!!!!!         ...
24 اسفند 1391

سورمه

می بینید به خدا این مامان چیکار با من میکنه تازه من خواب بودم و این شکلی شدم اگه بیدار بودم حتما همه صورتم سیاه می شد     ...
24 اسفند 1391

آخرین ماه سال و کلی اتفاق

سلام دوست جونیای خوبم داریم به سال جدید و 6 ماهه شدن من و عروسی خاله کوچیکه نزدیک می شیم من و مامان کلی به خاطر عروسی ذوق زده ایم خیلی هیجان داریم چند هفته طول کشید تا مامان برام لباس عروسی خرید مامان همش میگه نازی خانم به نظر تو با این همه شیطونی که می کنی میزاری عروسی بهمون خوش بگذره یا نه ؟؟؟؟؟منم ذوق می کنم و میخندم که یعنی نمیدونم !!!! یاد گرفتم خودم و رو دست و پاهام نگه دارم مثل دور از جونم پیشی یه وقتا هم مثل قهرمان ها از اونا که بابام اداشون و در میاره شنا می رم یه وقتی هم خسته می شم و مثل پهلوون پخمه ها می افتم زمین ... اینا عکسای لحظه لحظه حرکت هامه مامان جونم با کلی ذوق گرفته ....      ...
23 اسفند 1391

خبر جدید

سلام دندان در آوردن ما نینی ها از مراحل هیجان انگیز و شاید سخت زندگیمونه!!!!! مامانی تو یه سایت اینارو خونده : ((دندان درآوردن در همه كودكان در زمان يكساني رخ نمي دهد. دندان درآوردن، مرحله اي است كه تكميل آن تا حدود سه سالگي كودك طول مي كشد. هنگامي كه كودك مي خواهد دندان دربياورد، ممكن است لثه هاي او متورم شوند، كه در نتيجه لپهاي كودك شما كمي پرتر و بادكرده به نظر خواهند آمد. هرچند برخي از والدين ادعا مي كنند كه نوزاد آنها در زمان دندان درآوردن دچار تب يا اسهال شده است، اكثر متخصصين اذعان مي كنند كه دندان درآوردن موجب بروز هيچگونه بيماري نمي شود. احتمال ابتلاي كودك به يك سرماخوردگي، آنفولانزاي مختصر و مشكلات گوارشي...
19 اسفند 1391

من شیطون شدم

سلام به همه دوست جونیای خوبم که وبلاگ من و نگاه میکنن. خیلی وقته آپ نیستیم آخه دختر بد وشیطونی شدم و به مامان اجازه نمیدم بیاد پای نت که با کمکش آپ کنم. خاله طیبه عقد کرده از خدا جون می خوام زودی بره خونه خودش تا زو.دزود برام یه همبازی یه دختر خاله بیاره ... یه روز از همین روزا که خیلی شیطون شده بودم دختر عموی مامان زنگ زد و ما رو برای شام دعوت کرد بریم خونشون منم که خوشحال بودم که میرفتم پیش حلما .این مامان و خاله مارو ول نکردند از بس که عکس می گرفتند خوب شدیم سوژه عکاسیا!!!!         اینقدر بد و شیطون و کنجکاو شدم که دوست ندارم بخوابم اینقدر بیدار می مونم تا اینجوری تو بغل مامان یا بابا ...
29 بهمن 1391

کارای جدید

نی نی ها میدونید من غلت زدنم خیلی خوب شده تو بغل مامان و بابا رو زمین تو کالسکه هر جا میزارن من و می خوام غلط بزنم تازه جیغ زدن یاد گرفتم و همش سر مامان جیغ میزنم و موهاش و می کشم یاد گرفتم که لبم و بخورم و همش این انگشت شصتم تو دهنمه و دارم لثه هام و می خارونم من که تازه فهمیدم قل قلک چیه و قتی مامان و بابا قل قلکم میدن کلی دلم میره ذوق میکنم ولی مامان و بابا اینقدر من و قل قلک ندید زیادیشم دوست ندارم شبا وقتی خوابم نمیبرد من و میبردند تو خیابونا منم تو ماشین می خوابیدم اما تازه فهمیدم خیابون و ماشین سواری خیلی خوبه واسه همین دیگه تو ماشین نمی خوابم
24 بهمن 1391

4مین ماهگرد و ...

دیروز 25 مصادف بود با 4مین ماهگرد من و واکسن زدنم که یادمم میاد میخوام گریه کنم ... صبح زود مامانی با هزارتا قربون صدقه من خوابالو رو از خواب ناز صبح بیدار کرد که پاشو دختر گلم بیدار شو نازی زهرای مامان پاشو میخواییم بریم پا تو سوراخ کنیم و ...از این حرفها منم که بچه نمی دونستم مامان چی می گه چشمام و باز کردم و به مامان می خندیدم از ذوق اینکه کجا میرم منی که تا میشستم تو ماشین می خوابیدم چشمام و گنده کرده بودم و خیابونا رو نگاه می کردم ... ولی امان از وقتی که خانم پرستار آمپول و کرد توی رون پام جیغم رفت هوا اینقدر با زبون بی زبونیمجیغ کشیدم که نگو تازه مامانم هم با من گریه می کرد منم وقتی میدیدم اون گریه میکنه بیشتر جیغ میزدو مامانم بل...
26 دی 1391